گستج دوستت مي دارم
همه ما وقتي در اوج احساسات جواني هستيم، ممكن است در مقاطعي از اصالت خود فاصله بگيريم و از اصل و ريشه خود غافل بمانيم، بخصوص زماني كه امكانات شهر و روستا به يك اندازه نيست و اين فاصله آن قدر آشكار است كه چشمان ظاهر بين ما زرق و برق متظاهرانه شهري را بر صفا وصميميت روستايي ترجيح مي دهد اما در دنياي ماشيني امروز كه همه روابط تصنعي و به دور از آن صفا و صميميت گذشته است اين احساس گذرا ديري نمي پايد صداقت و راستي كيميا مي شود و درستكاري و سنتهاي ارزشمند اباء و اجدادي است كه همه از آن به نيكي ياد مي كنند.
از قديم الايام صداقت و درستي روستاييان، شهره عام وخاص بود و اكنون هم روستازادگان بيشتر از شهر نشينان مورد اطمينان و وثوق اند، تمام ادمهايي كه در جستجوي حقيقت بوده اند و به درجاتي از كمال رسيده اند و پله هاي ترقي را يك به يك طي كرده اند، علاقه خاصي به سرزمين مادري خود داشته ان، انها غالبا در محيطي روستايي رشد و نمو نمودند . اين سرمايه بزرگ كه همان سادگي و صداقت است از گذشتگان ما به ارث رسيده و در محيط شهري از آن خبري نيست، تا كنون دقت كرده ايد شهر نشينان ترجيح مي دهند يك روز تعطيل را در كنار زن و فرزند خود در فضايي هر چند مصنوعي كه شكل و شمايل سنتي و روستايي دارد بگذرانند، آيا به آثار هنرمندان دقت كرده ايد كه چگونه با وسواس تمام يك فضاي ساده روستايي را چگونه در اثر هنري خود به نمايش مي گذارند و از قضا بيشتر مشتريان آنان هم طالب چنين آثاري هستند شما در نقاشي هاي هنرمندان ايراني وغير ايراني چند اثر ارزشمند هنري را ديده ايد كه مربوط به ساختمانهاي شيك و مرتفع شهري است و به اندازه آثار روستايي طالب داشته؛ بنا براين اين خواست ذاتي بشر است كه دنبال سادگي و بي پيرايگي باشد كه آن هم در محيط روستا پيدا مي شود.
دوستان همراه وبلاگ روستاي گستج، اين مقدمه را نوشتم كه بگويم من به روستايي بودن خود افتخار مي كنم و دوست دارم بر بلنداي كوه زردان فرياد بزنم گستج دوستت دارم؛ چون ريشه من در اين آب و خاك است ، دوستت دارم؛ چون تمام خاطرات خوش زندگي ام كه هيچ وقت از خاطرم نمي رود را در آن فضاي پاك و بي آلايش سراغ دارم ، دوستت دارم چون به هر جا غير تو سفر مي كنم، مرا راضي نمي كند، دوستت دارم چون آرامش و قرارم را پس از سكونت در فضاي خشك و بي روح شهري در تو مي يابم و اگربه تو سر نزنم چون درختي كه سالها در كويري خشك بدون آب مانده و اسير انواع آفتها گشته مي خشكم، و در نهايت دوستت دارم چون مي دانم عاقبت خاك تو مرا به آرامش ابدي خواهد رساند.
نظرات شما عزیزان:
seyyed
ساعت11:39---13 آبان 1390
سلام بزرگوار
با ویدئوهای جشن ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا به روزیم عزیز
تشریف بیارید خوشحا میشیم
یا علی مددی
[گل]
حسین
ساعت19:26---9 آبان 1390
دوستان عزیزامروز وبلاگ جدیدی کشف کردم از آقای زاهدی
www.zahedimh.blogfa.com
ببیند بد نیست
علي
ساعت18:30---8 آبان 1390
بازم الفاتحه روحت شاد احمد آقا
پایگاه جامع روستائیان سراسر کشور
ساعت19:45---6 آبان 1390
با سلام و احترام لینک شدید لینک بفرمائید و در خبرنامه عضو شوید. با تشکر
علی
ساعت16:32---21 مهر 1390
الفاتحه مع الصلوات
اويس
ساعت14:43---12 مهر 1390
سلام. وب خوبي داري... من لينكت كردم و اتوماتيك لينك شدم.... منتظرتم بياي و بهم سر بزني... باي
قربون جان
ساعت15:39---28 شهريور 1390
احمد جان چرا بروز نيستي؟
حداقل به مجيدي جان بگو يك چيزي بنويسه
علي
ساعت12:11---19 تير 1390
سلام احمد اقا به خدا من هر روز به عشق گستج و هم ولايتي ها يك سري به وبلاگ ميزنم اما وقتي ميبينم خبري يا مطلبي نداريد نا اميد ميشم خواهشا بروزش كنين ديگه
علی
ساعت8:48---18 تير 1390
این چه وبلاگیه چرا به روز نمیشه هکش میکنم ها
امین حاجی زاده
ساعت19:43---28 خرداد 1390
شعر آقای زاهدی درباره گستج بسیار زیبا بود.
درود بر ایشان و طبع زیبایشان.
مهدي
ساعت16:41---27 خرداد 1390
احمد اقا! لطف كنيد سروده زيباي جناب زاهدي را در صفحه اصلي وبلاگ قرار دهيد تا دوستان بيشتري بهره ببرند
مهدي
ساعت16:34---27 خرداد 1390
سروده زيباي آقاي زاهدي را چند بار خواندم و لذت بردم.
سپاس فراوان از ايشان.
محمدهادی
ساعت21:10---24 خرداد 1390
ای قله ی سربلند، زردان
اسطوره ی بی گزند ، زردان
اوج تو نماد سرفرازی
افسانه ی ناز و بی نیازی
ای قامت سرفراز گستج
قدقامت تو نماز گستج
ای اوج الف در این الفبا
ای دفتر خاطرات زیبا
ای اوج تو بوسه گاه خورشید
تابنده ز تو نگاه خورشید
برخاسته ای و با قیامت
بستیم بدین نماز قامت
آنکس که زعشق دفتری خواند
گستج بنوشت و محشری خواند
ای دایه ی مهربان گستج
همسایه ی همزبان گستج
ای شاهد سوگ وسور مردم
ای همسفر صبور مردم
ای دیده تو اشک چشمهامان
وی دیده تو صبر و خشمهامان
در خنده ی ما وماتم ما
بودی تو هماره همدم ما
با من تو بگو هر آنچه درد است
درد است که آشنای مرد است
یک روز مرا ببر از این خاک
تا اوج خدا و اوج افلاک
با من تو بگو حدیث دیرین
فرهاد کجا کجاست شیرین؟
آنان که به عشق دل سپردند
خوش زیسته عاشقانه مردند؟
ای دفتر خاطرات گستج
چشمان تو محو ومات گستج
ای شاهد مرقد شهیدان
دلباختگان و رو سپیدان
ای بسته به احترام قامت
در نزد شهید راست قامت
امروز تویی و برگ زردی
امروز تویی و آه سردی
شاید پدران ما که رفتند
وان تاج سران ما که رفتند
آن زمره ی رو سپید مردند
از گستج وتو امید بردند
ای قله ی بی نصیب مانده
در غربت خود غریب مانده
دل تنگ توام خدا گواه است
توفان زده سینه ام پر آه است
اما تو بدان که هر کجاییم
فرزند توییم و آشناییم
ماییم و تویی و راه فردا
ماییم و تو ونگاه فردا
باشد که تو سر بلند مانی
آنگاه که قصه مان بخوانی
باشد که چو نام ما بگویند
بر اوج شما ستاره جویند
فرزند تو پاک باید و گل
فریادگر نوای بلبل
کوشیم که چون تو پاک باشیم
فریاد رسای خاک باشیم
ای دست دعای قد کشیده
ای سوز دعای ما شنیده
یک روز به مویه های شبگیر
در پای درخت سبز انجیر
بهر دل خسته مان دعاکن
با ما تو خدا خدا خدا کن
اميد
ساعت18:12---22 خرداد 1390
احمد اقا قلم خوبي دارين پس چرا بيشتر نمي نويسين
پاسخ:سلام این مطلب متعلق به اقای مجیدی است
هم ولايتي
ساعت22:08---21 خرداد 1390
سلام احمد اقا
مطلب بسيار زيبايي بود خوب شد دوباره اين پست رو گذاشتين تا ماهم فيض ببريم
بازم تشكر
آزادواری
ساعت19:57---15 خرداد 1390
سلام .وبلاگ زیبایی داری.روستاتت بیشتر معرفی کن . به وبلاگ ما سر بزن.
ساجدی
ساعت19:29---15 خرداد 1390
سلام وب جالبی داری بهت تبریک میگم.به منم یه سر بزن.
مهدي
ساعت16:30---10 خرداد 1390
هم ولايتي هاي عزيز ويكي مپيا و تصاوير ماهوارهاي گستج در آن جالب توجه است حتما ببينيد
محمدهادی
ساعت18:46---2 خرداد 1390
ممنون احمد آقا
مطلب قشنگی بود
اما چند نکته
1- اساسا تقسیم آدمها به شهری و روستایی مال قرن پیش بود الآن همه در دهکده جهانی زندگی می کنیم با همه بدیها و خوبیهایش و همانطور که یک جوان شهری در معرض آسیب است یک جوان روستایی هم در خطر است
2-فریاد زدن بالای کوه زردان حس نوستالژیک خوبی دارد من هم این آرزو را دارم اما نمی دانم چگونه می شود کاری بکنیم که کوه زردان فریاد بزند من بچه های روستایم را دوست دارم و به آنها افتخار می کنم
3-دوباره ممنون
پاسخ:خدمت حاج محمد اقا سلام و عرض ادب دارم
ازابراز لطف و نظرات متین شما سپاسگزارم
I lave gastaj
ساعت17:21---2 خرداد 1390
من به روستايي بودن خود افتخار مي كنم و دوست دارم بر بلنداي كوه زردان فرياد بزنم گستج دوستت دارم؛ چون ريشه من در اين آب و خاك است ، دوستت دارم؛ چون تمام خاطرات خوش زندگي ام كه هيچ وقت از خاطرم نمي رود را در آن فضاي پاك و بي آلايش سراغ دارم ، دوستت دارم چون به هر جا غير تو سفر مي كنم، مرا راضي نمي كند، دوستت دارم چون آرامش و قرارم را پس از سكونت در فضاي خشك و بي روح شهري در تو مي يابم و اگربه تو سر نزنم چون درختي كه سالها در كويري خشك بدون آب مانده و اسير انواع آفتها گشته مي خشكم، و در نهايت دوستت دارم چون مي دانم عاقبت خاك تو مرا به آرامش ابدي خواهد رساند.
رضا
ساعت14:46---2 خرداد 1390
احمد اقا اين مطلب رو فكر مي كنم قبلا گذاشتيد
پاسخ:سلام اقا رضا
درست می فرمایید، این مطلب رو بخاطر درخواست دوستان گذاشتم
احسان
ساعت13:36---2 خرداد 1390
بسیار زیبا بود.
نوشته شده توسط هوشمند |
لينک ثابت
|2 / 3 / 1385برچسب:,|