دايره دوار روزگار، تا سالهاي سال همچنان سرگشتهتر از پيش ميگردد و ميگردد و جز سرگيجه و سرگرداني چيزي نميآفريند.
پس كسي كه مثل هيچكس نيست ، كي از راه ميرسد و بر اين نمايش بيسرانجام ، نقطه پاياني خواهد بود؟
نميدانم ما از چه تاريخي، به تاريخ تكرار و ملال پيوستيم؟
كمي به عقب برگرديم، شايد هنوز اندك هوايي تازه براي تنفس باقي مانده است. اين مدار مدور سرگيجه ، هر روز با شعاع بزرگتر ، روح تشنه ما را ميبلعد و ما را هر روز گيج تر و گيج تر ميكند.
عاقبت يك روز، يك ورق تسليت روزنامه، یا کاغذی عکس دار و چسبیده بر دیوار ، زندگي ما را رقم خواهد زد. .....
شايد حق ما همين باشد.
*حق كسي كه هميشه منتظر است تا ديگران آينده و اقبالش را رقم بزنند.
**حق كسي كه اراده و همت والاي انسان را بيارج و بيارزش ميشمارد.
***حق كسي كه منتظر است هميشه كسي از راه برسد و او را نجات دهد.......
همشهری؟ّ!
چرا همواره آماده نشستن هستي و نه آماده پريدن؟
هر تغيير و اتفاق تازهاي مدتي زمان ميبره تا درك بشه. اگه آدم خودشو خوب بشناسه انتخاب ميكنه و ميدونه چرا انتخاب كرده اما اگه خودشو نشناسه، هميشه منتظره تا ديگران براش انتخاب كنند و وقتي ديگران براي تو تصميم بگيرند، تو نميتوني مسئوليت عمل اونا رو به گردن بگيري. هميشه ميگي اونا مقصر بودن. اونا نذاشتن.
هزاران راه خلاق براي موفق شدن هست كه لازمه رسيدن به هر كدام، جرأت و جسارت انديشيدن به آن راهها است.